زندگی از چشم هنر زیباتر می‌شود

شیما هاشمی
شیما هاشمی

به دلیل حساسیت موضوع آموزش کودکان بخصوص در دوران ابتدایی تولد و سال‌های اولیۀ رشدشان؛ بر آن شدیم مطالبی به موضوع لزوم آموزش کودکان در حیطۀ هنر و بررسی کارکردها و چالش‌های موجود در این حوزه بپردازیم. در شمارۀ هفتاد و هفتم مجلۀ سرمشق به بررسی آموزشگاه‌های هنری و نحوۀ آموزش برای کودکان بالای سه سال پرداخته شد. در این شماره نیز به جایگاه و کارکرد هنر در بالندگی کودکان نوپا و لزوم شروع آموزش‌های هنری از سنین کم حتی نوزادی نگاهی انداختیم. آن‌چه در ادامه می‌خوانید ماحصل گفت‌و‌گویی است در خصوص این موضوع با چند تن از هنرمندان تجسمی که سال‌ها در نقش تسهیل‌گر کودک فعالیت می‌کنند.

مریم نجفی‌فرد متولد سال ۱۳۵۵ در شهر کرمان است؛ فارغ‌التحصیل رشتۀ کارشناسی نقاشی از دانشگاه شهید باهنر کرمان، مدیر و مؤسس آموزشگاه آزاد هنرهای تجسمی «تیراژه» است که به صورت تخصصی در زمینۀ هنر و خلاقیت کودکان فعالیت می‌کند.

«مهسا علی‌خانی» متولد سال ۱۳۷۱ در شهر کرمان است؛ دیپلم ریاضی دارد، لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی و فوق‌لیسانس زبان‌شناسی را در دانشگاه «شهید باهنر کرمان» گرفته است. مدرس زبان انگلیسی کودکان، مدرس خلاقیت و سفال خلاق کودکان است؛ و هم‌اکنون مربی آموزشگاه هنری «مثلث» است.

«روشنک رشیدپور» متولد سال ۱۳۷۳ در شهر کرمان است؛ دیپلم گرافیک دارد. در رشتۀ نقاشی دانشگاه «هنر اصفهان» مشغول به تحصیل شد ولی در نهایت به خاطر اتفاقاتی که سال ۹۲ در اصفهان رخ داد و نگرانی خانواده به دانشگاه باهنر کرمان انتقالی و کارشناسی نقاشی را از این دانشگاه گرفت.

از سال ۱۳۹۷ در زمینۀ کودک مشغول به فعالیت است؛ کار خود را با یک کلاس آموزشی تحت عنوان «خلاقیت در هنر» در کانون «پرورش فکری کودکان و نوجوانان» کرمان آغاز کرد و پس از آن فعالیت خود را در مدارس و مهدهای کودک‌ ادامه داد. در این سال‌ها دوره‌های متفاوتی برای کودکان و بزرگ‌سالان برگزار کرده ازجمله دورۀ آموزش مربیان در بخش «هنر و خلاقیت»، دورۀ «دست‌ها و رنگ‌ها» مخصوص کودکان چهار تا شش سال و دورۀ والد و کودک با عنوان «پنج حس و بیشتر» مخصوص کودکان یک و نیم تا سه و نیم سال و هم‌اکنون مربی هنر در مهدکودک «مهرآیین» است.

«مهلا کلانترزاده‌پور» متولد سال ۱۳۷۴ در شهر شیراز است؛ کارشناسی نقاشی را از دانشگاه شهید باهنر کرمان گرفته است، مربیگری نقاشی خلاق در سطح پیشرفته را از سازمان «آموزش فنی و حرفه‌ای» و آموزشگاه «برگ» کرمان دارد.

همچنین دوره‌های مربیگری «نقاشی خلاق» زیرنظر «اعظم جهادی»، دوره‌های «تفسیر نقاشی کودک» و «روانشناسی کودک» از سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره را نیز گذرانده است. او که برگزاری دوره‌های آموزشی، تدریس و تربیت «مربیگری نقاشی خلاق» زیرنظر سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای کرمان، آموزش نقاشی خلاق، چاپ دستی، سفال‌گری، تصویرگری با اوریگامی کودک و نوجوان در دبستان پسرانۀ «والفجر» کرمان، آموزش چاپ دستی، نقاشی خلاق، تصویرگری همراه با اوریگامی در مدرسۀ «خجسته» و «آگاه» رفسنجان، کارگاه آموزشی سفال‌گری در دبستان پسرانۀ «دانشوران»

«نازنین کیان‌مهر» متولد سال ۱۳۷۵ در شهر کرمان است؛ دیپلم تجربی، کارشناسی هنر اسلامی با گرایش سفال‌گری از دانشگاه شهید باهنر کرمان و ارشد همین رشته را از دانشگاه هنر تبریز دارد. در حوزۀ کودکان دورۀ آمریکایی «Being teacher by professor John macbeth and Dennis francis» را گذرانده است.

شش سال پیش به همراه همسرش استودیوی «نور» را در کاروانسرای گنجعلی‌خان راه‌اندازی می‌کند و بعد از آن‌هم شروع به تدریس این رشته می‌نماید. در تمام این مدت شغل و حرفه‌اش سفال‌گری بوده؛ طی این چند سال هنرجوی کودک و بزرگ‌سال زیادی را آموزش داده است. هم‌اکنون ساکن امارات است و در آن‌جا نیز در زمینۀ تولید سفال، مربیگری و کار با کودکان فعالیت می‌کند.

از چه شیوه‌هایی برای آموزش هنر به کودکان؛ بخصوص رنج زیر سه سال بهره می‌برید؟ این شیوه‌ها مورد تأیید سازمانی است یا خودآموخته می‌باشند؟

مریم نجفی‌فرد: در آموزش به کودکان زیر سه سال، تأکید من بر تجربیات حسی و بازی با مواد مختلف است. برای این ردۀ سنی از کودکان اکتشاف آزادانه بسیار مهم است؛ بنابراین از روش‌های ساده‌ای مثل نقاشی و چاپ با رنگ انگشتی، خمیربازی_ترجیحاً خمیری با آرد و رنگ خوراکی_کاغذهای رنگی و انواع مواد طبیعی استفاده می‌کنم تا به آن‌ها اجازه بدهم با حس‌های مختلف‌شان دنیای اطراف‌شان را کشف و تجربه کنند.

شروع هر فعالیت هنری با قصه، بازی یا شعر انجام می‌شود و پس از ایجاد شوق و اشتیاق در کودکان، آن‌ها را با موضوع و متریال فعالیت موردنظر آشنا می‌کنیم.

کودک آزادانه اثر هنری خودش را تولید و تأثیر متریال مختلف را کشف و تجربه می‌کند.

برای کودکان سه تا شش سال که مهارت‌های حرکتی دقیق‌تری پیدا کرده‌اند و عضلاتِ ریز قوی‌تری دارند، تکنیک‌های بیشتری را مثل نقاشی با ماژیک و پاستل و غیره، رنگ‌آمیزی با قلم‌مو و گواش و آبرنگ، انواع چاپ، کار با قیچی و حتی ساختن اشکال پیچیده‌تر با مواد مختلف را به کار می‌گیرم.

در این سن کودکان توانایی بیشتری برای شرکت در بحث و گفت‌وگوهای قبل و بعد از فعالیت، پیگیری پروژه‌ها و تکمیل‌ آن‌ها دارند؛ به همین دلیل فعالیت‌ها متنوع‌تر و هدف‌مندتر می‌شوند، کارهای گروهی و تعاملات اجتماعی هم در انجام فعالیت‌ها گنجانده می‌شود که به تقویت مهارت‌های ارتباطی و همکاری کودکان کمک می‌کند.

روش‌های آموزش هنر به کودکان، با نسل‌های مختلف تغییر می‌کنند؛ با کودکان امروز نمی‌شود با روش‌های بیست سال قبل کار کرد، نسل‌های مختلف، توانمندی، درک، امکانات و تجربۀ زیستی متفاوتی دارند. بیشتر این روش‌ها برگرفته از تلفیق رویکردهای مختلف آموزشی مثل «رجیو امیلیا»، «مونته سوری»، «والدورف» و مهمتر از همه روش‌های خلاقانه‌ای است که خودم طی سال‌ها تجربه به آن‌ها رسیده‌ام و البته همیشه از مشاوره و تبادل‌نظر با روان‌شناسان حوزۀ کودک بهرۀ زیادی برده‌ام تا کودکان با هر درک و توانمندی بتوانند از تجربۀ لذت‌بخش کارگاه هنر، استفاده ببرند.

مهسا علی‌خانی: تمامی انسان‌ها با یک هوش ذاتی به دنیا می‌آیند که کاملاً مربوط به ژنتیک آن‌ها است؛ و در طول زندگی با کشف و شهود و کسب تجربه هوش اکتسابی‌شان را تقویت می‌کنند. تجربه و ‌تحقیقات ثابت کرده هوش اکتسابی در درصد موفقیت افراد در ادوار و مسائل مختلف فردی_ ‌اجتماعی فرد بسیار تأثیرگذارتر از هوش ذاتی‌شان است. شش سال اول زندگی برای ارتقای هوش اکتسابی افراد بسیار بستر مناسب و مهمی است. برای کودکان مخصوصاً کودکان زیر سه سال آموزش از طریق، عکس، فیلم، بازی و‌ موسیقی بسیار کمک‌کننده است و در کودکان سه تا شش سال علاوه بر موارد‌ بالا، از آموزش‌های هدفمندتری مانند درست کردن کاردستی در مورد موضوع مشخصی_برای مثال استفاده از روش‌ داستان‌های تخیلی واقعی_ نیز می‌توان بهره برد.

این شیوه‌ها که به روش آموزش غیرمستقیم شهرت دارند مورد تأیید نظام‌های آموزشی برتر دنیا است، علاوه بر این تجربۀ شخصی من به‌عنوان مدرس بر این امر صحه می‌گذارد که برای کودکان زیر شش سال بهترین روش آموزش، روشی است که در‌ آن کودک حس کند مجبور‌ به انجام هیچ کاری نیست، کاملاً با علاقه و‌ میل خودش کاری را انجام دهد؛ معمولاً در روش‌های آموزشی غیرمستقیم است که این اتفاق می‌افتد.

روشنک رشیدپور: کودکان در دل بازی‌هایشان بسیار کشف می‌کنند و می‌آموزند. هنر نیز از دیدگاه من نوعی بازی هدفمند است. شیوۀ من در آموزش هنر به کودکان بازی‌گونه بوده؛ آزادی عمل، کشف و افزایش خلاقیت از اهداف اصلی‌ام در این «هنر آزاد» است، البته سن کودکان در این روند آموزشی بسیار تأثیرگذار است. کودکان زیر سه سال هنر را ابزاری برای کشف دنیا و توانمندی‌های خودشان می‌دانند. ابزاری برای تقویت حواس، ماهیچه‌های ریز، پرورش خلاقیت و... درنتیجه بازی‌های هنری شامل بازی با رنگ، یخ‌های رنگی، گِل رس و مواد طبیعی را برای این سن در نظر گرفتم تا با دیدن، لمس کردن و خلق کردن بسیار بیاموزند.

به طورکلی آموزش هنر به کودکان باید کودک محور باشد و نتیجۀ کار هرگز اهمیتی ندارد، بلکه تمرکز بر روند کاری است که کودکان انجام می‌دهند.

هرچه سن بالاتر می‌رود از حجم فعالیت‌های هنری «مسی پلی» کاسته شده و آموزش‌ها در دل داستان‌ها _با عروسک‌ها و وسایل متفاوت_ پیش گرفته می‌شود.

این موارد را طی مطالعات زیاد در زمینۀ هنر کودکان آموختم. مقالات بسیار گسترده‌ای در این موارد نوشته شده که بسیار کمک کننده هستند.

مهلا کلانترزاده‌پور: در نقاشی خلاق سعی بر این است تا از شیوه‌هایی که بر پایۀ خلاقیت، تخیل و مهارت‌های ظریف می‌باشد و شامل حرکات تخصصی دست، مچ و انگشتان، ارتباط دست و چشم، ایجاد تمرکز، اعتمادبه‌نفس، روش حل مسئله، بیان بهتر و... می‌شود بهره گرفت.

در کودکان زیر سه سال نقاشی فعالیتی خلاقانه، مهارتی، مفید در بیان خود و احساساتشان است که باتوجه به آن باید از شیوه‌های صحیح که موجب توسعۀ خلاقیت، اعتماد به نفس، احساسِ ارزشمندی و تمام جنبه‌های رشدی کودک شود استفاده کرد.

شیوه‌های فوق مورد تأیید سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره و بر اساس دانش هنرهای تجسمی می‌باشند.

نازنین کیان‌مهر: وقتی ایران بودم و قبل از مهاجرتم به امارات خیلی با کودکان زیر شش سال کار نکردم و رنج سنی که می‌پذیرفتم شش، هفت سال به بالا بود. چون هرچه که سن کمتر باشد تخصص و آگاهی باید بیشتر باشد و کارکردن سخت‌تر است؛ من این سطح آگاهی و اطلاعات را نداشتم و فرصتی هم برای یادگیری‌اش در آن زمان نبود؛ برای همین شاگردانی را قبول می‌کردم که تا یک میزانی توانایی‌ها، شخصیت و آگاهی‌شان از محیط اطرافشان شکل گرفته باشد. مواردی که برای پذیرفتن کودکان خیلی روی آن‌ها تأکید داشتم بیشتر شناخت و استفاده درست از ابزار و بدن بود، تأکیدم این بود که کودکان دست خود را به‌عنوان عضوی از بدن خود بشناسند، به این‌ فکر کنند که می‌توانند از آن استفاده‌های جورواجور و غیرمعمول روزانه بکنند، توان عضلانی و دست‌ورزی‌شان تقویت شود و از بدن‌شان به صورت هدفمند استفاده کنند و در کنار این موارد شناخت متریال و نحوۀ استفاده از آن‌ها مهم بود. هیچ‌وقت ملاکم خلق آثار هنری توسط کودکان نبوده بلکه تمرکزم بر خلاقیت، دست‌ورزی، بالا بردن مهارت‌ استفاده از ابزار و توانایی‌های کودک بوده است.

ولی وقتی وارد امارات شدم داستان کمی متفاوت شد؛ با یک تیم‌ شامل روان‌درمانگر و روان‌شناس با کودکان سه سال شروع به کار کردم و در حال حاضر برای هرکاری که در ارتباط با کودک می‌خواهم انجام دهم با آن‌ها مشورت می‌کنم، فعالیت‌هایم را بر اساس دستورالعمل‌هایی که مشخص می‌کنیم پیش می‌برم.

اصل کارمان بر اساس متد «مونته سوری» است اگرچه متد جدیدی نیست ولی یکی از معتبرترین و پربازده‌ترین متدها می‌باشد. هدف ما در این آموزش‌ها استفاده از هوش‌های چندگانه کودکان، تقویت ذهنی و فیزیکی، قدرت حل مسئله و خودباوری‌شان است. در واقع هدف ما کار سفال‌گری نیست بلکه هدف این است که چگونه از روش سفال‌گری به این اهداف برسیم و بتوانیم کودک را از همۀ جوانب رشد دهیم. ولی شکل کار با روندی که با کودکان بزرگتر انجام‌ می‌دهیم کاملاً متفاوت است.

این شیوه‌ها چقدر کاربردی هستند؟ و تأثیرگذار؟

مریم نجفی‌فرد: این روش‌ها نه تنها باعث رشد مهارت‌های حرکتی در کودکان می‌شوند بلکه اعتماد به نفس و توانایی کشف محیط اطراف را هم در بچه‌ها افزایش می‌دهند و باعث پرورش تفکر خلاق، قدرت حل مسئله، تقویت هوش‌های چندگانه و حتی افزایش دقت و تمرکز در آن‌ها می‌شوند.

کودکان نه‌ تنها با مواد و تکنیک‌های جدید آشنا می‌شوند، بلکه یاد می‌گیرند که چطور ایده‌های خودشان را به صورت ملموس اجرا کنند، این تجربه‌های خلاقانه و هدفمند باعث رشد همه جانبۀ کودکان می‌شوند و تأثیر عمیق و ماندگاری تا بزرگ‌سالی‌شان دارند.

مهسا علی‌خانی: در سیستم‌های آموزشی، هم به آموزش و‌ هم به پرورش نیاز داریم. آموزش به این معنی است که معلم و یا تسهیل‌گر، قاعده را مستقیم آموزش می‌دهد؛ برای مثال در دروسی مانند ریاضی ما به آموزش، بسیار نیاز داریم بعد از آن با پرورش و پژوهش می‌توانیم حتی فرضیه‌های متفاوت ریاضی را نیز مطرح کنیم و‌ مسائل اثبات شده را به چالش بکشیم.

پرورش؛ مسئول تقویت تفکر خلاق و هوش اجتماعی و ‌اکتسابی فرد است. برای مثال در روش‌های غیرمستقیم آموزشی بهتر است کمی آموزش مستقیم در کنار پرورش باشد زیرا این ترکیب تأثیرگذارتر است. این یعنی ما برای داشتن تفکرِ خلاق و‌ روحیۀ علاقه‌مند به یادگیری هم نیازمند آموزش و هم نیازمند پر‌ورش هستیم.

روشنک رشیدپور: نتایجی که تاکنون از این نوع آموزش‌ها گرفتم بی‌نظیر بوده است. کودکان بدون این‌که حتی متوجه شوند دارند آموزش می‌بینند و بسیار پیشرفت کرده‌اند. منظور از پیشرفت در این زمینه اصلاً نقاشی «زیبا» کشیدن نیست. این زیبایی، تنها کلیشه‌ای در ذهن بزرگ‌سالان است که گاهاً در کارهای کودکان به دنبال شکل‌های قراردادی مثل آدم، ماشین، خانه و... می‌گردند.

به قول پیکاسو «هر کودک یک هنرمند است». کودکان بدون هیچ کلیشه‌ای خلق می‌کنند و هنرمندان بزرگ دنیا سال‌ها سعی می‌کنند تا کمی مثل کودکان نقاشی بکشند. بدون پیش‌فرض، آزادانه و رها.

علاوه بر پرورش خلاقیت، تقویت ماهیچه‌های ریز و... که قبلاً صحبت شد، کودکان با انجام این فعالیت‌ها متوجه مفهوم «غیرقابل پیش‌بینی بودن» می‌شوند؛ روند انجام کار، ادامۀ مسیر را به کودکان نشان می‌دهد. آن‌ها به هدف خلق یک شکل خاص، نقاشی نمی‌کنند بلکه به هدف تجربه کردن انواع فعالیت‌های هنری را انجام می‌دهند.

مهلا کلانترزاده‌پور: شیوه‌هایی که در پاسخ قبل به آن اشاره شد علی‌رغم این‌که در نگاه اول ساده و پیش‌پا افتاده به نظر می‌رسند لیکن برای کودکان از جنبه‌های رشدی بسیار کاربردی و مؤثر هستند.

نازنین کیان‌مهر: شیوه‌هایی که به کار بردم یا بر اساس پیشنهاد مشاوران بوده یا مطالعاتی که انجام داده‌ام و از دید خودم تأثیر مثبتی داشتند. هنرجوی کودکی داشتم به اسم «علی» که خیلی وسواس تمیزی داشت و برخوردش با این مقوله از حالت ساده‌ای که همۀ کودکان داشتند بیشتر بود، به‌طور مثال وقتی به گل دست می‌زد مرتب ناخن‌هایش را نگاه می‌کرد و دست‌هایش را با هر تماس با گل می‌شست، وقتی کودکی با چیزی بازی می‌کند بهتر است آن‌قدر رها باشد که با خودش بگوید بعداً تمیز می‌کنم و اشکال ندارد، اگر این اتفاق نمی‌افتد و آن کودک مداوم نگران نظافتش است و این‌که دستم کثیف شد، انگار یک آزادی دارد از او گرفته می‌شود هرچند که واقعاً من کار خاصی در آن مدت انجام ندادم و انگار خودِ فضای کلاس و کار با گل این مشکل را حل کرد. شخصاً حرفی به او نمی‌زدم فقط گه‌گداری از او خواهش می‌کردم که علی جان حالا که دست‌هایت را نگاه کردی به کارمان ادامه بدهیم، هیچ اشکالی ندارد و دستت را بعداً می‌شوریم. حواسش کمی به کارش جمع می‌شد و دوباره به دستانش نگاه می‌کرد و شاید نزدیک به یک ماه به صورت مداوم اجازه می‌دادم دست‌هایش را نگاه کند و ایش و پیش کند و خوشش نیاید و دوباره مشغول کار شود و من نهایت همان حرف‌ها را مرتب تکرار می‌کردم و این‌قدر این جملات «حالا هیچ اشکالی ندارد، کار کنیم» را تکرار کردم که بعد از یک ماه و نیم کارش را خیلی راحت می‌ساخت و بعد می‌رفت دست‌هایش را می‌شست؛ انگار که مشکلش کاملاً حل شد.

خیلی از بچه‌ها این مشکلات را دارند مثلاً وقتی آب روی‌شان ریخته شود خوش‌شان نمی‌آید که من بهشان می‌گویم: «آب روشنایی است، مهم نیست، خشک می‌شود، خوب آب‌بازی کردین و همش بازی است.» خیلی وقت‌ها بچه‌ها توانایی دست‌شان پایین است ولی بعد از دوره‌ها به‌وضوح دیده شده که چقدر تغییر کرده‌اند و همیشه جلسه اولی که می‌آیند از آن‌ها می‌خواهم که انگشت شصت من را فشار دهند و در نهایت بعد از یک ترم باز هم می‌خواهم این‌کار را بکنند و بلااستثنا روی همه‌شان تأثیرات مثبت را دیده‌ام.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۸۰ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید

دغدغه‌ام آموزش مطالعۀ تصویری به کودکان است

رحیم بنی اسد آزاد
رحیم بنی اسد آزاد

عکاس

«مژگان طیاری» در هنرستان رشتۀ گرافیک خوانده، در ادامه به تصویرگری کودک علاقه‌مند شده و در این زمینه فعالیت کرده؛ هرچند خانواده همراهی‌اش نکرده‌اند و به اصرار آن‌ها در رشتۀ دیگری درس خوانده که این را حسرت این روزهایش می‌داند؛ او سال‌ها در کانون «پرورش فکری کودک و نوجوان» کار کرده و عِرق خاصی به آن‌جا دارد به گونه‌ای که بارها در خلال گفت‌وگو عنوان کرد «من یک کانونی‌ام» این عرق به حدی است که گاه در پاسخ سؤالاتم که شخصی بود ناخودآگاه باز به کانون و صحبت از کانون می‌رسید، انگار کانون جزی از او شده است؛ با همۀ این‌ها آموزش خصوصی تصویرگری برای کودک هم دارد و فعالیت‌های بسیاری در زمینۀ کودک از جمله حضور در کارگاه‌ها و سمینارهای تخصصی حوزۀ کودک در کانون پرورش فکری، دریافت چندین لوح از جشنواره‌های سراسری در زمینۀ تصویرگری کودک، همکاری با مجلۀ «سروش کودکان» در بخش تصویرگری و طراحی طرح جلد مجلۀ سروش کودکان، گواهینامۀ تصویرگری برای انیمیشن از «انجمن آسیفای کرمان»، فعالیت‌های متعدد ادبی، قصه‌گویی و ... نیز داشته است؛ در این گفت‌وگو بهانۀ ما تصویرگری‌های کودک او بود. بخشی از فعالیت‌هایش که خودش هم می‌گوید علاقه‌مندی‌اش است و دغدغۀ آموزش مطالعۀ تصویری و خوب دیدن به کودکان را دارد و معتقد است کودکان باید گوشی‌های موبایل را کنار بگذارند و مطالعۀ تصویری داشته باشند؛ او پا را از این‌هم فراتر گذاشته و در تصویرگری‌هایش آداب و رسوم گذشته را آورده تا به کودکان بگوید در گذشته چگونه بودیم. خودش می‌گوید: «این تصویرگری‌ها را با گوشی موبایل هم باید به کودکان نشان داد.» گفت‌وگو با او را در ادامه می‌خوانید:

خانم طیاری چه شد که وارد حوزه تصویرسازی کودک شدید از ورودتان به این حوزه بگویید؟

رشته گرافیک خواندم و دیپلم گرافیک دارم؛ خانواده خیلی به سختی من را به این رشته فرستادند، ولی برای دانشگاه به اصرار خانواده در کنکور رشته مترجمی زبان انگلیسی شرکت کردم، چون اگر یادتان باشد آن زمان در کرمان رشتۀ گرافیک حتی در مقطع کاردانی هم نبود و من با نیت آشنایی با سؤالات علی‌رغم میل خودم و به اجبار خانواده در کنکور شرکت کردم؛ یک دانش‌آموز هنرستانی پشت سه پایۀ نقاشی بودم که در رشتۀ ادبیات انگلیسی در مقطع کارشناسی قبول شدم و به اجبار خانواده تحصیلاتم را در این رشته شروع کردم، اما همیشه این حسرت و آرزو در من بود که چرا سرنوشت من به این شکل عوض شد چون همیشه در کنار من جعبه گواش، آبرنگ و قلم‌مو بود، اوایل کارهایم پراکنده بود بعد که در من جدی شد کلاس‌هایی رفتم و وارد حوزۀ تصویرگری کودک شدم.

تصویرسازی کودک را با چه فعالیت‌هایی شروع کردید و اولین کارهایی که در این حوزه انجام دادید چه بود؟

اولین کارهایم با نشریۀ درون‌سازمانی کانون پرورش فکری بود؛ نشریه‌ای به نام «ریزه میزه» و نشریه «بقچه»، بعد در کلاس‌ها و کارگاه‌هایی در این زمینه هم شرکت کردم و نزد «محسن امینی» گواهینامه گرفتم و در ورکشاپ تصویرگری «کلر ژوبرت» که به کرمان آمده بود شرکت کردم و به این شکل وارد این حوزه شدم.

علاقه‌مندی خودتان هم تصویرگری کودک بود؟

بله؛ علاقه‌مندی‌ام تصویرگری کودک بود، منتهی من قبل از این در حوزۀ کودک کار کرده بودم و الآن نزدیک ۲۱ سال است در کانون پرورش فکری در قسمت‌های مختلف کار کرده‌ام، در کادر اداری بودم و قبل از آن در مراکز فرهنگی هنری بودم؛ کانون پرورش فکری محیطی است که صفر تا صد آن بر مبنای کتاب و هنر است نقاشی، عکاسی، سفال‌گری، چاپ و فعالیت‌های کتاب محور. یک عضو که وارد کانون می‌شود هم خودت فرصت داری که کودکی و نوجوانی کنی و هم این فرصت را داری که هرآن‌چه خودت اندوختی به کودک یا نوجوانی که به نیت شما وارد مرکز فرهنگی هنری می‌شود منتقل کنی.

از سبک کاریتان بگویید؟

تکنیک تصویرگری من بیشتر تک فریم است، کاراکترهایی هستند که در آن‌ها از عنصر اغراق یا کوچک‌نمایی استفاده شده است و تکنیک آن‌ها آبرنگ، اکرلیک و یا مدادرنگی است که بیشتر حول محور اغراق هستند؛ حالا در بخشی از آن‌‌ها طبق صحبت شما مخاطب کودک بوده اما انتقال مفاهیم و ایده درونیش بیانگر نوستالوژی‌ها و آن‌چه در فرهنگ قدیم ما مادربزرگ‌هایمان داشتند بوده، مثل کارهایی که زنبیل به دست دارند؛ که بخشی از آن‌ها مناسب گروه سنی نوجوان است.

دربارۀ این نوستالژی‌ها در کارهایتان بیشتر می‌گویید؟

این نوستالوژی‌ها برای این است که به کودک و نوجوان امروزی منتقل کند در قدیم پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما چه فرم پوششی داشتند و پوشش آن‌ها در جامعه به چه شکل بوده است؛ آن پوشش را در حال حاضر نمی‌بینیم مگر در بازار کرمان یا در بافت قدیم کرمان؛ تک فریم‌هایی که به ظاهر برای کودک است ولی برای خود ما یا برای بچه‌های دهۀ ۸۰ و ۹۰ یادآور آن زمان است؛ بخشی هم با آبرنگ و تکنیک‌های تلفیقی با استفاده از سفیدکننده‌ که نقوشی اتفاقی در کاغذ به وجود می‌آید مناسب مخاطب بزرگ‌سال است، کارها از هم تفکیک است، یک کار وجود دارد که دریاچه را نشان می‌دهد و با «تکنیک سفیدکننده» است، مراحلش به این صورت است که مقوا خیس می‌شود و از ترکیب سفیدکننده با آب استفاده می‌کنیم و روی کاغذ می‌پاشیم، بعد فرصت می‌دهیم که خشک شود، بعد با برگرداندن کاغذ بر اساس مطالعۀ تصویری که خود فرد دارد و تجربه‌اش شروع می‌کند از شکل‌های اتفاقی یک مفهومی را درآوردن و آن را به مخاطب منتقل می‌کند.

این کارها را فقط در کانون انجام می‌دهید یا بیرون از کانون هم فعالیت دارید؟

هم در کانون و هم در خارج از کانون بوده است، در خارج از کانون کلاس‌های خصوصی تصویرگری و همچنین خلاقیت تصویری برای کودکان دارم که این‌ها شامل تصویر، متن و به تصویرکشیدن متن از طرف نوجوان می‌شود و یا برگرفته از اشعار شاعران معاصر نوجوان است.

خودتان چه دیدگاهی در تصویرسازی کودک دارید؟ دنبال بیان چه مفاهیمی برای منتقل کردن به کودک هستید؟

یکی از پیام‌هایی که منتقل می‌کنم می‌تواند پیام شناساندن آداب و رسوم قدیم به نسل امروز باشد که فکر می‌کنم تأثیر خیلی زیادی در رشد شناختی بچه‌ها هم می‌گذارد؛ چون باتوجه به گسترده شدن تکنولوژی و تمایل بچه‌ها به گوشی‌های موبایل در سنین مختلف که جزو لاینفک زندگی‌شان شده است و خواسته یا ناخواسته درگیر آن شده‌اند این‌ها می‌تواند مؤثر باشد؛ دیدگاهی که خودم دارد با هنر تصویرگری و هنرهای تجسمی می‌شود بچه‌ها را با فرهنگ ایرانی_اسلامی آشنا و به آن‌ها معرفی کرد که چه گذشته‌ای داشتیم، یا حتی اگر نتوانیم در دنیای مدرن گوشی‌ها را از بچه‌ها جدا کنیم حتی از طریق خود گوشی این انتقال فرهنگ و آداب رسوم به کودک و نوجوان من و شما انجام و باعث می‌شود وقت‌شان را در فضای مجازی پرت نگذرانند؛ حالا با زبان کودک و یا دایرۀ واژگان نوجوان که از کودک به مراتب بیشتر است این فرهنگ‌سازی و انتقال آداب رسوم می‌تواند باتوجه به ذائقۀ مخاطب امروزی شکل بگیرد، مخاطب امروزی، مخاطب دهۀ هفتاد و هشتاد نیست و خیلی فرق دارد باید از ترکیب و عصارۀ این‌ها فرهنگ‌سازی کنیم.

خودتان که از نسل دهۀ گذشته هستید، چگونه کارهایتان را ارائه می‌دهید که مناسب مخاطب دهۀ هشتاد و نود و بعد از آن باشد؟ و چگونه این تفاوت را قائل می‌شوید؟

در بعضی کارها که مشاهده کردید پوشش مادربزرگ است، مادربزرگِ زمان من و شما؛ زنبیل عنصر و ابزاری است مال زمان کودکی من و شما؛ من از این‌ها استفاده کردم ولی چهره فانتزی است، تکنیکی که استفاده شده یک ساختارشکنی است چون از عنصر اغراق در آن استفاده شده است که این بر جذابیت کار اضافه می‌کند، توأم با این‌که پوششی که در تصویرگری به کار رفته در کنار جذابیت‌های بصری به کودک و نوجوان امروزی معرفی می‌کند که در گذشته مادربزرگ‌ها چه پوششی داشته‌اند.

کودک و نوجوان با این ارتباط برقرار می‌کند و برایش قابل فهم است؟

قطعاً قابل درک است و تجربه نشان داده که منجر به کشف استعداد و پرورش خلاقیت در خود بچه هم می‌شود؛ تصویری که ما به وجود می‌آوریم باعث می‌شود تصاویر دیگری با نگرش‌های متفاوت و جذابیت‌هایی که مناسب ذائقۀ خود بچه است به وجود بیاید، به‌عنوان مثال در کلاس‌های خصوصی عنصر تلفیق و اغراق را خیلی کار می‌کردم یک شاگرد پسر داشتم که پیش‌دبستانی بود و الآن کلاس هفتم است، این بچه کودکی و نوجوانی‌اش را پیش من بود، بعداً متوجه شدم هرآن‌چه یاد گرفته را در گرافیک محیطی به شکل نیم‌رخ آقایی کشیده که همۀ این کاراکترها و همۀ این عناصری که باهم صحبت کردیم در آن جمع شده و در آن هیچ‌چیز به‌جز کاراکتر نیست و همه با استفاده از تکنیک و توانمندی خود او انجام شده بود. من اگر تک فریم کشیده بودم او باتوجه به این‌که ذائقه‌اش ذائقۀ بچه امروزی است این‌ها را به نگرش و نگاه خودش منتقل کرده بود.

چگونه می‌توان تصویرسازی مناسب کودک ارائه داد با علم بر این‌که اکنون کتاب‌های حوزۀ کودک هم گاهاً تصویرسازی‌شان مناسب کودک نیست؟

به عنوان یک کانونی توصیه و تأکیدی که به خانواده‌ها دارم این است که با شناخت و نزدیک شدن به فضای کانون دست بگذارند روی تولیدات کانون پرورش فکری که متولی اصلی و مؤثر تمام این فعالیت‌ها است. کتابی که در کانون پرورش فکری تولید می‌شود چه از نظر متنی و چه از نظر تصویری تمامی استاندارهای خودش را پشت سر گذاشته است، بچۀ من و شما حتی اگر متن کتاب کانون را نخواند و صرفاً مطالعه تصویری داشته باشد تمام این تصاویر را با خودش و در ذهنش یدک می‌کشد و خیلی کم پیش می‌آید که تصویرگری‌ها مناسب نباشد و اگر هم باشد ما کانونی‌ها اعتراض می‌کنیم که چرا مثلاً در دوره‌ای گاهی تصویرها مناسب نبود.

اما در بازار کتاب‌هایی تولید می‌شود که مناسب کودک نیست، چه از نظر دایرۀ واژگان و چه از نظر تصاویر؛ در واقع هیچ خلائی را پر نمی‌کند و منجر به هیچ دانشی نمی‌شود حتی آسیب هم می‌زند، ولی کانون این خلاءها را جبران می‌کند و وظیفۀ اصلی کانون هم همین است.

اصول اولیۀ تصویرسازی مناسب کودک چیست؟

تصویرسازی مناسب باید با استفاده از ابزار و تکنیک‌هایی ساده در کوتاه‌ترین زمان ممکن عمیق‌ترین و اصلی‌ترین پیام را به کودک منتقل کند و منجر به شناخت دنیای پیرامونش شود نه این‌که به شکل حرفه‌ای ریزه‌کاری کنند و خط‌کشی شده کار کنند، پیام از طریق خود تصویرگر منتقل می‌شود، این‌که تصویرگر چگونه به این هدف می‌رسد باید در ارتباط تنگاتنگ با نویسنده باشد، وفادار به متنی باشد که به آن سپرده شده و با مشورت هم جلو بروند، امانت‌دار باشد و نویسنده از تصویرگر بخواهد که براساس چه تکنیکی کار کند و براساس متن تصمیم بگیرد از چه تکنیکی استفاده کند، مثلاً متن شمارۀ یک این متریال، متن شمارۀ دو این متریال؛ یا با این تکنیک خیلی راحت‌تر می‌شود این متن را منتقل کرد.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۸۰ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید

هیچ تصوری از واقعیت را نباید تحمیل کرد

بهاره خاندانی
بهاره خاندانی

با این جمله آغاز می‌کنم

خلاقیت؛ هنر پرورش ذهن است؛

آن‌چه بیشتر از هر هدفی در نقاشی کودکان اهمیت دارد، پرورش خلاقیت می‌باشد.

آموزش صحیح خلاقیت پیامدهای بسیار پراهمیتی از جمله افزایش اعتماد به نفس، افزایش تمرکز، ذهنی بازتر و آماده‌تر برای پذیرش هر علوم دیگر، رفع اضطراب و استرس، توانایی حل مسئله و بیان احساسات از طریق نقاشی را دارد.

نقاشی کودکان با الگوبرداری‌ها از تصورات ذهنی شخص دیگر هیچ پیشرفتی نخواهد کرد و علاوه بر پیشرفت نکردن بسیار مخرب هم می‌باشد.

تمام دغدغه شغلی من در این زمینه این است که با ذهن کودکان چه می‌کنیم؟!

آیا درخت با الگوی سنتی دایره و مستطیل درست می‌باشد؟ آیا کفشدوزک شکل دایره را دارد؟ این سنت آیا برای کودک مفید است؟

در جواب این سؤالات به قاطعیت و با جدیت «نه» می‌گویم.

هنر زادۀ ذهن هنرجو است؛ هیچ درختی دایره نیست، هیچ تصوری از واقعیت را نباید تحمیل کرد.

نگاه کودک و نوجوان و در کل انسان‌ها نسبت به محیط پیرامون با یکدیگر متفاوت است و این تفاوت باعث زیبایی و منحصر به فرد بودن می‌شود.

همیشه صحبت من با والدین نوآموز این است به کودکان اجازه دهیم خودشان باشند و آن را در قالب نقاشی بیان کنند و از این خودِ واقعی لذت ببرند، دنیا را از نگاه خود ببینند نه با چشمان شما!

آن زمان است که خلاقیت بدون مانع شکوفا و هنری منحصر به فرد و بکر زاده می‌شود.

قطعاً در تمام زمینه‌های زندگی، کودکان خلاق‌ موفق‌ترند.

برای پرورش خلاقیت و پرورش هنرمندی جسور و خلاق، همان بس که با دنیای زیبای رنگ‌ها و فرم‌ها در قالب ذهنی خود آشنا شوند و آن را به قلم زیبای خود درآورند و لذت ببرند از هر آن‌چه خلق می‌کنند و با ابزارهای متنوع آشنا شوند.

دنیای کودکان بسیار زیباست، کاش اجازه دهیم این زیبایی را به ما نشان دهند.